جملات کاریکاتوری طنز و بامعنی
بر مزار بهار ، گل پرپر شده می روید.
.
بهار ، آرزوی بر باد رفته پاییز است.
.
برای مردن باید یک عمر صبر کرد.
.
بعضی از مردها هرگز با عیالات خود متحد نمی شوند.
.
لاک به غلط گیر میدهد.
.
آیینه را نشکن ، کوچکترت میکند.
.
پایمان دراز نیست ؛ گلیممان کوتاه است.
.
فواره خوب میداند چه خاکی به سرِ خود کند.
.
وقتی به بختم لگد زدم ، مچ پایم از ترس در رفت.
.
بیشتر اوقات موهای سرم را با لالایی سشوار می خوابانم.
.
پاک کن به راحتی اشتباه دیگران را میبخشد.
.
عاشق بهار هستم که در طول عمرش گلی نمی چیند.
.
معلم ادبیات فارسی به زور کتک به من فهماند : “از محبت خارها گل میشود”.
.
یک پدری ازت در بیارم که یک وجب روغن روش باشه !
.
سکوت از بلعیدن واژه ها لذت می برد.
.
چای شیرین برای فرهاد جذابتر از هر چای دیگری بود.
.
فراموشی قفلی بود برای صندوقچه ی خاطرات تلخم.
.
ترافیک سنگین ، راننده و ماشین را با هم به جوش می آورد.
.
خدا سایه مرگ را از زندگی ام کم نکند.
.
همه خاطرات فرهاد ، شیرین است.
.
.
انسان در طول زندگی اش شانس مردن دارد.
.
حتی یک جلسه کلاس خطاطی نرفته بود ولی هفت خط قهاری بود.
.
چون حوصله خودکشی ندارم ، زندگی می کنم.
.
فضا پر از بوسههای به مقصد نرسیده است.
.
آنقدر از خودم راضی ام که برای خودم رضایتنامه نوشتم.
.
حتی موهایم هم میدانند که پایان شب سیه سپید است.
.
گدایی مرده بود و روی سنگ قبرش سوراخی به اندازه یک سکه ایجاد کرده بود که رهگذران به او کمک کنند.
.
میکروب متواضع در زیر میکروسکوپ هم اظهار کوچکی میکند.
.
مس همان طلای پشیمان است.
.
نمیدانم وقتی کره خاکی میمیرد کجا به خاکش میسپارند ؟
.
قبل از خوردن قرص خواب آور ، ساعتم را از مچم باز میکنم که نخوابد.
.
ستاره ، چراغ خواب فرشتگان است.
.
در باغ وحش تشنه بودم ، ترسیدم به شیری دست بزنم.
.
وقتی لحظه ها ساعتم را هل میدهند ، جلو میرود.
.
خیلی از کارهای دنیا هنوز مردونه اس …
مثل نامردی !!!